I feel it, each time you save... I smell it, each time you seal us within that awful darkness. You might think you are real. You might think your plane is a higher level of reality.
But don't you understand? Don't you see the secret, yet?
سلام،
شاید تعجب کنید؛ عدهای معتقدند جنگهای آینده بر سر آب خواهد بود حال آنکه جنگهای آینده نه بر سر آب بلکه بر سر جای پارک خواهد بود!
مشکل آب شیرین دیر یا زود با توسعه روشهای نمکزدایی و یا ارزان شدن انرژی حل خواهد شد. در رابطه با منابع آب زیر زمینی هم که اگر به اندازه کافی باران ببارد و به اندازه کافی در چاهها بسته شود مشکلی وجود نخواهد داشت. از طرفی میگویند گرمایش زمین و نابود شدن محیط زیست و غیره هم دروغ است. کسی هم که آشغال نمیریزد و جنگلی هم نابود نمیشود و آبی هم آلوده نمیشود. با ظهور سوختهای پاک آلودگی هوا هم بیمعنا خواهد بود. زمین تا الان بوده و مشکلات را به نحوی پشت سر گذاشته، از این به بعد هم به همین شکل ادامه خواهد داد.
اما جای پارک...
کمبود جای پارک مسالهای جدی و فراگیر است. این مساله حتی از ترافیک هم جدیتر است. همین الان هم خیلی جاها نمیتوان با خودروی شخصی رفت، نه بهخاطر ترافیک سنگین و یا طرح، بلکه بخاطر اینکه زمانی که به مقصد برسید، جای پارکی برای خودروی شما وجود ندارد. یک راه حل میتواند ایجاد پارکینگهای طبقاتی رو و زیر زمین با تعداد طبقه بسیار زیاد باشد، اما باز هم روزی پر خواهند شد و مشکل برمیگردد. باید بهفکر باشیم و برای این مسالهی جدی، که قطعا در آینده تبدیل به بحرانی عظیم خواهد شد، چارهای بیاندیشیم. با اقدام بهموقع و اجرای راهکارهای صحیح میتوان بر بحران جای پارک غلبه کرد و آیندهای روشن و با جای پارک کافی را برای نسلهای بعدی ساخت.
در حفظ و احیای جای پارک کوشا باشید.
موفق باشید.
سلام،
شب خوبی بود.
خسته از تکرار. تکرار رنگها و طعمهای تکراری. سیب زمینی سرخ شده؟ نان سیر؟ یا شاید چیپس و پنیر.
رفتیم پیشخوان. اثری از مکررات نبود. دیدگاه منتقدانه تنها قادر بود اندک موارد قابل اغماضی را بیابد.
شب خوبی بود.
موفق باشید.
سلام،
چرا سر سفرهی هیچ کس «ماست و گوجه» نیست؟
مراد از «ماست و گوجه»، ماست و خیاری است که به جای خیار با گوجه فرنگی درست شده باشد.
موفق باشید.
سلام،
به غایت تمام جهان قابل مشاهده، کل این دوازده میلیارد سال نوری که میتوان دید، حرف هست ولی نمیتوان گفت.
نمیتوان گفت، شاید به هر کس نشاید گفت و حتی گر بگویی، آن گفتن خالی از فایده است. حرفهایی که شنیدن و نشنیدنش همسان و هر دو بیفایدهست.
نباید گفت، شاید به هیچ کس نباید گفت که گر بگویی آن گفتن موجب پشیمانیست. حرفهایی که گفتن و نگفتنش همسان و هر دو موجب پشیمانیست.
گروهی تمایل شنیدن آن را ندارند، گروهی تحمل و گروهی دیگر هیچکدام را. آنهایی هم که این دو را دارند مخاطب حرفها نیستند که خود به آن حرفها رسیدهاند پیش از گفتن.
حرفهای که دردی از کسی دوا نکرده، موجب درد میشود. دردی که جز فراموشی برای آن پاسخی نیست و گذر زمان تنها مسکن آن است.
بنابراین انتظار نداشته باشید حرف بزنم. اصرار نکنید، حتی شما.
ما همه قربانی هستیم. برخی انکار میکنیم و برخی خبر نداریم.
ما پاسخ هستیم. مساله چیز دیگریست.
موفق باشید.
سلام،
امشب پس از مدتها کار طاقتفرسا، بخشهای اصلی طراحی جدید سایت دیجی آنلاین راهاندازی شد.
موفق باشید.
سلام،
از خیلی چیزها بدم میاد ولی نمیتونم با صدای بلند بگم.
موفق باشید.
سلام،
بــله در قسمت گذشتهی داستان خدمتتان شرح ماجرای اولین تصادفم را تا لحظهی برخورد عرض کردم.
ابتدا برخی سوالاتی که تا به اینجای داستان مربوط میشه رو جواب بدم؛ پرسیده بودن سازهی مذکور جذاب بوده یا زننده که در پاسخ باید بگم سازهای بس زننده و نشانهی بیفرهنگی فرهنگی و مایهی تاسف بود. سوال بعدی این بود که پرسیده بودن چرا اگر چهار نفر کمتر بودیم این اتفاق نمیافتاد که در جواب باید بگم که اگر تنها بودم ماشین سبکتر بود و احتمال اینکه متوقف بشه بیشتر میبود. همچنین پرسیده بودن که آیا این پست اثرات Data Mining بوده که باید بگم اثرات خودش نه، ولی اثرات استرس امتحان و درس خوندن برای امتحان درش بیتاثیر نبوده. در رابطه با میزان خسارت هم پرسیده بودن که در ادامهی ماجرای بیان خواهد شد.
حال میپردازیم به ادامهی ماجرا؛
تا حالا مرتکب تصادف نشده بودم و چند سال تخفیف بیمه دارم. حیف. حیف که نوبت بعدی تخفیفی در کار نیست. همیشه با خودم فکر میکردم که اولین تصادفی که قراره داشته باشم چطوری خواهد بود. بیشتر در حالتی که خودم مقصر باشم منظورمه. یعنی خودم در اولین تصادفم چه خطایی انجام خواهم داد که منجر به حادثه میشه. به هیچ عنوان فکر نمیکردم که اولین تصادف زدن به پشت ماشین جلویی باشه! واقعاً همچین فکری نمیکردم. چون بعید میدونستم که اشتباهم تاخیر در ترمز گرفتن باشه. علتش هم اینه که فکر میکنم سرعت عملم بالاست. به هر حال این اتفاقی است که افتاده و باید باش کنار بیام. اتفاق زدن به پشت ماشینی که به علت ترافیک کاملاً متوقف بود.
در همین فکرها که بعضی وقتها میکردم (تصور اولین تصادفم) به این هم فکر میکردم که برخوردم با رانندهای که باش تصادف کردهام چطور خواهد بود. مثلاً اگر از ماشینش پرید بیرون فحش داد من چیکار کنم؟ یا مثلاً اگر حملهی فیزیکی کرد چیکار کنم؟. از خودم دفاع کنم یا بذارم هرچی میخواد بگه؟ منم درگیر بشم یا نه؟. اینها سوالاتی بودن که قبلاً از خودم پرسیده بودم ولی پاسخی بشون نداده بودم. کلاً اهل درگیری و خشونت و فحاشی نیستم و خودم را خونسرد میدونم ولی دقیقاً نمیدونم اگر در چنین موقعتی قرار بگیرم چیکار میکنم چون پیش نیمده. البته در رانندگی شده که از رانندگی دیگران عصبانی بشم ولی اهل جر و بحث نیستم.
پس از برخورد، وقتی ماشین متوقف شد، از ماشین پیاده شدم و اول یه نگاهی به ماشین طرف انداختم، به ماشین خودم هنوز نگاه نکرده بودم. اونم از ماشین پیاده شد، آقای محترمی بود و سنش چند سال از من بیشتر بود، اولین کاری که کردم این بود که ازش عذر خواهی کردم. اومد با هم نگاهی به ماشینها انداختیم. ماشین من در ظاهر هیچ چیش نشده بود و سالم سالم بود ولی ماشین اون سپرش داغون شده بود. گفت فکر میکنم سینی عقب هم آسیب دیده باشه. در صندوق عقب را باز کرد و کف صندوق عقب را با هم دیدیم، بله آسیب دیده بود. ماشین خودش نبود، برای خانومش بود. امیدوارم خانومش خیلی سرزنشش نکرده باشه، هر چی باشی گناهی نداشته از پشت بش زدن.
یه چند دقیقهای نگاه کردیم و صحبت کردیم بعد گفتیم بریم کنار اتوبان. بیمهی ماشین من رو ازم گرفت و رفتیم کنار اتوبان پارک کردیم بعد یه ماشین پلیس با فاصله از ما بود پیاده رفتیم پیشش. پلیس مدارکمون رو نگاه کرد و گفت برید بیمه. مدارک رو که پس داد من دیدم کارت ماشین اون رو داده به من وقتی گفتم اشتباه شده گفت نه درسته و من اونجا تازه یاد گرفتم که مدارک را معاوضه میکنند. این نشاندهندهی تجربهی بالای من در تصادفات رانندگی بود!. شمارهی پشت کارت بیمه را گرفتم و بعد از گفتن محل تصادف، آدرسی داد که بریم بیمهی سیار برای تعیین خسارت. من آدرس را بلد نبودم، ولی اون آقا بلد بودن و قرار شد من دنبالشون برم. شمارهی موبایل همدیگرو گرفتیم و گفتم کاش در موقعیت دیگری با شما آشنا شده بودم.
بعد چند دقیقه رسیدیم محل استقرار بیمهی سیار. فاصلهی زیادی از محل تصادف نداشت. مدارک را تحویل بیمه دادیم. اونجا بود که فهمیدم آقاهه دکتره چون بعد از دیدن کارت شناسی مامور بیمه دکتر صداش کرد. چند دقیقهای صبر کردیم تا کارشناس بیمه برای ارزیابی بیاد. آقای دکتر گفت که حالا کلی باید برای تعمیر ماشینش وقت بذاره که این باعث شد من برای بار سوم ازش معذرت بخوام و اون هم برای بار سوم بگه عیبی نداره و از این حرفها. پس از ارزیابی برای آقای دکتر چهارصد هزار تومان خسارت نوشتند. بعدش یک کوپن از بیمهی من کند و دادن به آقای دکتر. خلاصه با آقای دکتر خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
این اتفاق حدود یک ساعت از وقت من را تلف کرد و خسارتی هم به ماشینم وارد نشد. ولی متاسفانه باید ساعتها وقت آقای دکتر تلف شده باشه و ماشین خانومشون برای تعمیر خوابیده باشه تعمیرگاه. در همین جا مجدداً ازشون معذرت میخوام.
آره میدونم این قسمت ماجرا شور و هیجان قسمت قبلی را نداشت.
موفق باشید.