ترافیک 16. آذر 1383 شروین کتابی (0) سلام،من بالاخره فهمیدم رانندههای ما چرا بین خطوط رانندگی نمیکنند.آنها بهینه فکر میکنند و به همین علت از تمام پهنای باند یک خط ارتباطی استفاده میکنند. اگر وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات هم اینگونه فکر میکرد الان همهی ما ADSL داشتیم!به امید روزی که همه اینترنت پر سرعت داشته باشند. خداحافظ.
DVD 12. آذر 1383 شروین کتابی (0) سلام،دو روز پیش بعد از مدتی تحقیقات به مرکز کامپیوتر پایتخت رفتم و یک DVD-ROM Sony DDU1622خریدم.تماشای DVD با کامپیوتر همراه با صدای سه بعدی واقعاً لذت بخشه. همون روز DVD فیلم Harry Potter and the Prisoner of Azkaban رو خریدم هر کاری کردم DVD-ROM نمیتونست بخوندش ولی DVD Player باش هیچ مشکلی نداشت. هر کاری کردم بیفایده بود دست آخر تصمیم گرفتم DVD-ROM رو ببرم دکتر چون انگار DVD+R نمیتونست بخونه ولی با DVD کارخانهای مشکلی نداشت. بعد از کمی بررسی تصمیم گرفتم فیلم رو ببرم به فروشنده نشون بدم. امروز صبح دوباره به پایتخت رفتم اولین کاری که کردم این بود که CD-ROM قبلیمو پنج هزار تومان فروختم چون جا براش نداشتم، فکر میکنم یه CD-ROM دست دوم 40x که حدود چهار سال عمر کرده رو خیلی خوب فروختم. بعد دو ساعت وقت کشتم تا مغازه باز شد. مغازهدار فیلم رو امتحان کرد و سالم بود من دعا میکردم که خراب باشه تا عیب از DVD-ROM من نباشه ولی سالم بود. به هر حال مغازهدار فیلمو عوض کرد و من راهی منزل شدم. فکر اینکه بیام خونه ببینم نمیتونه فیلمو نشون بده آزارم میداد. بعد از رسیدن به خونه یه سره پای کامپیوتر رفتم فیلمو داخل درایو گذاشتم بعد از دو سه ثانیه شروع به لرزیدن کردن! تخمین زدم که لرزشش حدود سه تا چهار ریشتر بود. محکم با دست نگرش داشتم تا نلرزه وقتی اینکارو کردم صداش عوض شد و انگار جون گرفت و تونست فیلم رو باز کنه وقتی دیدم مشکلی نداره رفتم سراغ DVD-ROM و با یه کم روزنامه محکمش کردم. بعد از محکم کردن تونستم با خیال راحت فیلمو ببینم. ولی آخر سر نفهمیدم فیلمه مشکل داشت که با عوض کردنش درست شد یا DVD-ROM لق بود که با محکم کردنش درست شد یا ترکیبی از اینا بود نمیدونم ، مهم اینه که درست شد...خداحافظ.
تقلب در امتحان؟ 9. آذر 1383 شروین کتابی (2) سلام،جای همتون خالی امروز امتحان تجزیه و تحلیل سیستمها داشتم. بچهها سنگ تموم گذاشته بودند و تمام کلاسو از دیوار گرفته، روی صندلیها، پشت صندلیها تا روی زمین رو با اطلاعاتی که حین امتحان مفید هستند سیاه کرده بودند. اطلاعات نوشته شده از جزوهها بسیار کاملتر بود. بعضیها هم اطلاعاتشون روی کاغذ توی جیبشون بود.یکی از بچهها داشت صندلی اطلاعاتشو جابجا میکرد که استاد وارد کلاس شد البته ظاهراً بویی نبرد.اولین کاری که استاد پس از ورودش انجام داد این بود که همه بچهها رو جابهجا کرد. پسرها رو بیشتر از دخترها جابهجا کرد. استاد سادهی ما فکر میکرد دخترها اهل تقلب نیستند اما در اشتباه بود...در این جابهجا کردنها بعضیها که خوش شانس بودن به منابعی دست پیدا کردند که توسط دیگران نوشته شده بود ولی برد با کسانی بود که اطلاعاتشان قابل حمل بود.بالاخره امتحان شروع شد و. هر کس که میتوانست تقلب کرد استاد خیلی حواسش جمع بود و چون تعداد بچهها کم بود کنترلشان کار سختی نبود. البته بچهها از مهارت خاصی برخوردار بودند که نمیشد به سادگی مچشان را گرفت.امتحان به خوبی و خوشی بدون اینکه کسی لو بره تموم شد به جز یک مورد که کمی استاد شک کرد ولی مشکلی پیش نیامد. اون یه مورد این بود که یکی از بچهها وسط امتحان برای رسیدن به منابع اطلاعاتی جدید جاشو عوض کرد که تقریباً تابلو و حتی پستر شد.من در این امتحان هیچگونه منابع اطلاعاتی تهیه نکرده بودم و در اختیار نداشتم.و نیاز پیدا نکردم.نتیجه اخلاقی این نوشته اینه که:1. همه چیز باید قابل حمل و Portable باشه!2. برای 15 نفر یک مراقب خیلی کمه.3. امتحانات باید Open Book باشه تا همه در شرایط مساوی قرار بگیرند.4. تقلب کاره بدیه. البته این نتیجه اخلاقی در نوشته من نیست باید خودتون اینو بفهمید.5. بعضی امتحانات برگزاریش صرفاً وقت تلف کردنه.موفق باشید و تقلب نکنید و اگر به هر دلیل تقلب میکنید مواظب باشید گیر نیفتید.خدانگهدار.
میدان آزادی و شمشیر بازی 8. آذر 1383 شروین کتابی (2) سلام،دور میدان آزادی فروشندههای زیادی هستند که هر کدام چیزهایی میفروشند. این فروشندهها به قدری زیادند و همه چیز میفروشند که هر چیزی را دور میدان میشه تهیه کرد. بعد از تاریک شدن هوا این تنوع بیشتر هم میشود!من همه چی دور این میدان دیده بودم به جز یک چیزداشتم پیاده دور میدان راه میرفتم یکدفعه شنیدم شمشیر برگشتم نگاه کردم دیدم یکی چندتا شمشیر دستشه و میفروشه. چاقو دیده بودم که در طرحها و اندازههای مختلف بفروشند ولی شمشیر تازگی داشت!. رفتم جلو دیدم بله شمشیره اونم از نوعه ساموراییفقط چیزی که این وسط نفهمیدم این بود که اگه حمل سلاح سرد جرم محسوب میشه چطور یه دست فروش کنار میدان آزادی شمشیر میفروشه !؟خدانگهدار.
بارون 7. آذر 1383 شروین کتابی (0) سلام،بارون خیلی چیزه خوبیه کاش همیشه تهران بارون میومد. من خیلی بارون دوست دارم البته برف بیشتر دوست دارم ولی به مقدار زیاد در حدی که دانشگاهها تعطیل بشه و نه کمتر.این بارون منو یاد پارسال این موقع انداخت که شمال دانشگاه میرفتم، اونجا پاییز و زمستان بارون یه چیز عادیه اگر تو هفته دو سه روز بارون نمیومد خیلی عجیب بود و در ضمن بارونای اونجا درست حسابی بود و مثلا سه روز بدون وقفه بارون میومد. یادش بخیر دوران خوبی بود.امروز نقاط زیادی از تهران تبدیل به دریاچهها و رودخانههای عظیمی شده بود. بعضی رودخانهها حتی با رودخانه آمازون رقابت میکردند. علت بیشتر این آبگرفتگیها گرفتگی جوبها بر اثر آشغال بود من نمیدونم مردم ما (که تعدادشون خیلی خیلی خیلی کمه!) کی میخوان یاد بگیرند که جوب محل تخلیه زباله نیست!؟ولی در کل بارون خیلی چیزه خوبیه شهرو تمیز میکنه خدا کنه امسال زیاد برف و بارون بیاد.موفق باشید.
عدد اول 5. آذر 1383 شروین کتابی (2) سلام،یه مساله احتمال دارم دست اول:دو عدد تصادفی a و b به ترتیب بین (n تا n+1000) و (n+1000 تا n+2000) در نظر میگیریم. n عددی صحیح تصادفی بین 0 تا بینهایت است. X برابر احتمال اول بودن a است و Y برابر احتمال اول بودن b است. مطلوبست احتمال اینکه Y از X بزرگتر باشد.یکم گیج کنندست ولی اینم مساله است دیگه!
وبلاگ 5. آذر 1383 شروین کتابی (0) پسرخاله من هم بالاخره قاطی مرغا شد و وبلاگ دار شد.برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ شاهین مراجعه کنید.
Audigy 2 4. آذر 1383 شروین کتابی (1) سلام،من امروز طی یک عملیات Cobra که خیلی هم موفقیت آمیز بود یک عدد Sound Blaster Audigy 2 ZS به همراه Creativ Inspire T7700 را خریداری نمودم که البته به خودم و جیبم خیلی لطف کردم. تا این لحظه راضی هستم صداش اصلاً با کارت صدای قبلیم که Sound Blaster PCI 128 4 Channel بود قابل مقایسه نیست.تاریخچه من و صدا...:حدود نه سال پیش بود که من اولین کارت صدامو که یک Opti 924 بود خریداری کردم بعد از چند سال به Sound Blaster PCI64 ارتقاء پیدا کردم و بعد از چند سال که میشه تابستان دو سال پیش مادربوردی که گرفتم Onboard ، Sound Blaster PCI128 داشت و امروز هم به Audigy 2 ZS دست یافتم.خدانگهدار.
نقطه بازی پر! 4. آذر 1383 شروین کتابی (0) سلام،امروز پروژه پایان ترمم یعنی نقطه بازی را به استاد محترم تحویل دادم. استاد خوشش اومد فقط گفتند الگوریتمت بهینه نیست که حق با استاد بود من به علت کمبود وقت نمیتونستم بیشتر روی این برنامه کار کنم.با تشکر از استاد ساختمان داده.خداحافظ.
هوای سرد 4. آذر 1383 شروین کتابی (1) سلام،امروز صبح ساعت یک ربع به شش بود که از خانه رفتم بیرون اولش زیاد سردم نشد هنوز گرم بود. وقتی به ایستگاه اتوبوس رسیدم و با یک صف حدود صد متر مواجه شدم بعد از حدود ده دقیقه انتظار دیدم کمکم داره سردم میشه هوا خیلی سرد بود و باد شدیدی میومد. ده دقیقه دیگر گذشت و من کمکم داشتم قندیل میبستم که بالاخره اتوبوس اومد. یه آقایی یه چیزی در مورد اتوبوس و خانمها گفت به علت سرمای زیاد نمیشنیدم!. اتوبوس اومد و در ایستگاه نگر داشت من خیلی خوشحال بودم که از سرما خلاص شدم ولی تازه فهمیدم چه خبره اتوبوس مخصوص خانمهای محنرم بود و آقایان باید منتظر میمانند خیلی ضد حال بود. خانمها که توانستند نصف صندلیها رو پر کنند ما را تنها گذاشته و رفتند!نفهمیدم اتوبوس مخصوص خانمها دیگه چه صیغهای است...موفق باشید.